پدیده ی اعتیاد
از مرز معضل خانوادگی و اجتماعی عبور کرده است .چون پیوند با مقولات سرکوب و سیاست
و اقتصاد زده شده است .
برای اینکه مبارزه
با قاچاقچیان موادمخدر تبدیل به اجرای طرح های بیش از 36 ساله ی نیروی انتظامی شده است که هدف سرکوب را دنبال می
کند . زیرانیروی انتظامی مدام دستگیر می کند وتحویل دستگاه فاسد قضاییه می دهد
تااحکام زندان واعدام ودار زدن درملأ عام صادر کند.
ناگفته نماند که
درگذشته مواردی بوده که زندانیان سیاسی به
اتهام قاچاقچی ومعتاد مواد مخدر حتی در ملأ عام دار زده شدند.
درصورتیکه
موادمخدر آزادانه به درون زندان ها برده می شود . همچنین سالانه بیش از 3
میلیارددلار فروش مواد مخدر است که به قول وزیر کشور روحانی پول کثیف مواد مخدر در
بازی سیاسی انتخابات مورد استفاده واقع می
شود . ازسوی دیگر سالانه کلی از سازمان ملل باج گیری زیرچتر
مبارزه بامواد مخدر درنوار مرزی با افغانستان و پاکستان می شود.
اکنون داستان
تأسف بار پدری که فرزند پسر8 ساله اش را فلج کرده مکمل دوگزارش دیگر شده است که
شامل "خودکشی دختر 24 سال پس
ازانتشار عکس های خصوصی اش در اینترنت " و خبر " اختلاف خانوادگی زوج
جوانريال به قتل داماد ومادربزرگش انجامید " محصول بخشی از عملکرد سیاست
خفقان و سانسور وعدم آزادی .... و زن
ستیزانه وتبعیض آمیز رژیم بربرمنش وتاریک اندیش 37 ساله ی ولایت فقیه است .
مگر درکشورهای
دمکراتیک کودکان وجوانان سرمایه آینده کشور نیستند؟
مگر برای اینان
درهمه سطوح برنامه ریزی مدیریت شده تدوین نمی گردد؟
ولی چون رژیم وارونه ی ولایت فقیه غیر دمکراتیک و
قرون وسطایی است . شرایط درست نقطه مقابل حکومت های دمکراتیک است. برای اینکه
ارجحیت نه کودکان ودانش آموزان وجوانان و اشتغال ورفاه اجتماعی وخدمت رسانی نیست
که جنگ خانمانسوز است چون موهبت الهی است و "انرژی هسته ای حق مسلم ماست
" چون مکمل جنگ سیاست اهرم سرکوب و جنگ افروزی وغارتگری وتقویت کننده ی تحریم
وبحران و رکود اقتصادی و تورم وگرانی وفقر وبیکاری وفرار مغزهاست .
از طرف دیگر بستر
ساز رشد پدیده های اعتیاد، کارتون خوابی ، تن وکلیه فروشی و کودکان کار خیابانی
شده است .
مهمتر اینکه
تبدیل به شکاف و اختلاف و رقابت وجنگ قدرت وثروت میان جناح و باندها شده است .
بهرحال مگر هدف
از آموزش فرهنگی و تحصیلی دوران ابتدایی وراهنمایی ودبیرستان و دانشگاه فارغ التحصیل شدن و اشتغال وتشکیل خانواده وفرزند نیست؟
گذشته از اینکه
طی شدن این مراحل هزینه ی بسیار سنگینی دارد . چرا باید این سرمایه به آسانی زیر
عنوان فرار مغزها ازکشور خارج شود؟ چون درداخل کشور نه برای جوانان تحصیل کرده
کارنیست که عدم آزادی هم مزید برعلت شده است؟
چرا برخلاف
مبارزه ی بیش از 36 ساله با قاچاقچیان موادمخدر ومعتادین نتیجه وارونه بوده است؟
چون هم آمار معتادان مدام افزایش یافته و هم سن مصرف کنندگان موادمخدر کاهش یافته
وبه 13 سال رسیده و کشفیات موادمخدر رشدداشته است.
چرا درکشوری که
دارای ذخایر فراوان وسرشار گاز ونفت است .ولی اکثریت جمعیت کشور زیر خط فقر
اقتصادی به سرمی برند؟
چرا برای جوانان
به ویژه زوج تحصیل کرده دارای فرزند کار وجود ندارد؟ چرا موادمخدر همه جا به وفور
وجود دارد؟
آیا حمید که به
دلیل بیکار شدن روی به مصرف موادمخدر می آورد وفرزند 8 ساله اش را کتک می زند ه
وبرای همه عمر فلج می کند به اتفاق فرزندش قربانی سیاست حکومتی اشاره شده نمی باشند؟
البته حمید تک نمود نیست چون اینگونه مورد فراوان است . طوریکه تازگی گزارش شد که
دربین کارتون خوابانان درتهران 3 پزشک وجوددارد .
بگذریم داستان تراژدیک حمید بسیار غم
انگیز است . چون فقط کانون گرم خانواده ازهم پاشیده نشده است ، بلکه منجر به فلج
شدن یک کودک 8 ساله و رنج ومصیبت سنگین
برای مادرش شده است . زیرا ربط به اوضاع بحران بد اقتصادی کشور و رایج شدن سیاست اختلاس و
کلاهبرداری و فریبکاری دارد که از سوی یک شرکت با اعلام ورشکستگی کلاهبرداری
می شود . سپس صاحب یا صاحبانش با مصادره ی سرمایه ی دیگران کشوررا ترک می
کنند.
حمید که مهندس می باشد یکی از
این قربانیان است . زیرا وی دریک شرکت
کارمی کرد که به دلیل ورشکستگی شرکت بیکار می گردد . سپس شکایت می کند تا حقوق تعویقی اش را
بگیرد . اما دستش به جایی نمی رسد تا اینکه از طریق دوست تریاکی اش ابتدا روی به
تریاک می آورد . سپس شیشه می کشد تااینکه موقع مصرف شیشه در توآلت کودک 8 ساله اش که ازمدرسه بازگشته خانه و نیازداشته به توآلت برود ونمی دانسته در توآلت پدرش هست که مشغول مصرف
شیشه می باشد .
پس با فشار وهل دادن در توآلت باز و ناخواسته مزاحم پدرش می شود . آنگاه
پدرش از فرط عصبیت کودک 8 ساله را به درب توآ لت می کوبد . بعد آنقدر وی را
کتک می ز ند تا اینکه بیهوش می شود .
آنگاه مادر که وارد خانه شده سر می رسد و کودک رااززیر دست وپای پدرش نجات می دهد
وبه بیمارستان می برد . ولی پس ازخارج شدن ازحالت کما مشخص می شود که کودک 8 ساله
به دلیل قطع نخاع ناشی از ضربات وکتک زدن
پدر فلج وقربانی موادمخدر شیشه پدرش شده است.
در حالیکه موادمخدر از سوی
باندمافیایی مواد مخدرپاسداران
توزیع و به درون زندان ها برده می شود . حتی مازادآن ازطریق زمینی وهوایی و آبی به
کشورهای آسیایی و آفریقایی واروپایی منتقل می شود .
به نظر شما دراین تراژدی مقصر واقعی
کیست؟ریشه ی اعتیاد درجامعه چیست؟ دلیل خودکشی دختر 24 ساله در کوهدشت چیست؟ چراا
ختلاف خانوادگی زوج جوان منجر به مرگ داماد ومادر بزرگش شد؟ البته این موارد ذکر
شده که هرروز گزارش خبری اش دررسانه های خبری رژیم وارونه ی
ولایت فقیه بازتاب داده می شود مشتی ازخروار است.
ایران نوشت: نیلوفر 24 ساله چندی پیش
با پسر یکی از آشنایان نامزد شد. اما به علت اختلافهایی که دو خانواده پیدا کردند
رابطه آنها شکر آب شد و جدا شدند.
این شکست سنگین با روحیات شکنندهای که نیلوفر داشت و همچنین دغدغههای خانوادهاش او را آزار میداد. تصور میکرد همه به چشم تحقیر نگاهش میکنند و دنبال راهی میگشت تا هر چه زودتر ازدواج کند و سر و سامان بگیرد.
نیلوفر وارد یک سایت همسریابی شد. او در این شبکه با جوانی آشنا شد که خود را مردی تحصیلکرده و باوقار معرفی میکرد. مدتی از این رابطه گذشت. مرد جوان ادعا کرد که اگر از طریق شبکههای اجتماعی تلفن همراه با هم در ارتباط باشند هزینه کمتری پرداخت میکنند و میتوانند بیشتر با هم آشنا شوند.
دختر ساده لوح فریب چرب زبانیهای مرد حقه باز را خورد و آنها در شبکههای اجتماعی با هم ارتباط صمیمانهای برقرار کردند. او صادقانه درمورد مشکلی که در گذشته برایش به وجود آمده توضیح داد و مرد جوان نیز ادعا میکرد این مسأله هیچ تغییری در تصمیم او برای ازدواج ایجاد نخواهد کرد.
اشتباه نیلوفر این بود که عکسهای خصوصیاش را به خواسته پسر جوان برای او ارسال کرد. مدتی گذشت و مرد جوان دیگر مثل گذشته ابراز عشق و علاقه نمیکرد و کمی سرد شده بود. او خواسته شومی از دختر جوان داشت و زمانی که با پاسخ منفی نیلوفر روبهرو شد تهدید کرد عکسهای خصوصی وی را منتشر خواهد کرد. دختر 24 ساله به این رابطه خاتمه داد ولی پس از چند روز متوجه شد مرد جوان عکسهای او را در شبکههای اجتماعی منتشر کرده است. او که دچار اضطراب و نگرانی شدیدی شده بود در اقدامی باور نکردنی مرتکب اشتباه دیگری شد و به زندگی خود پایان داد.
این شکست سنگین با روحیات شکنندهای که نیلوفر داشت و همچنین دغدغههای خانوادهاش او را آزار میداد. تصور میکرد همه به چشم تحقیر نگاهش میکنند و دنبال راهی میگشت تا هر چه زودتر ازدواج کند و سر و سامان بگیرد.
نیلوفر وارد یک سایت همسریابی شد. او در این شبکه با جوانی آشنا شد که خود را مردی تحصیلکرده و باوقار معرفی میکرد. مدتی از این رابطه گذشت. مرد جوان ادعا کرد که اگر از طریق شبکههای اجتماعی تلفن همراه با هم در ارتباط باشند هزینه کمتری پرداخت میکنند و میتوانند بیشتر با هم آشنا شوند.
دختر ساده لوح فریب چرب زبانیهای مرد حقه باز را خورد و آنها در شبکههای اجتماعی با هم ارتباط صمیمانهای برقرار کردند. او صادقانه درمورد مشکلی که در گذشته برایش به وجود آمده توضیح داد و مرد جوان نیز ادعا میکرد این مسأله هیچ تغییری در تصمیم او برای ازدواج ایجاد نخواهد کرد.
اشتباه نیلوفر این بود که عکسهای خصوصیاش را به خواسته پسر جوان برای او ارسال کرد. مدتی گذشت و مرد جوان دیگر مثل گذشته ابراز عشق و علاقه نمیکرد و کمی سرد شده بود. او خواسته شومی از دختر جوان داشت و زمانی که با پاسخ منفی نیلوفر روبهرو شد تهدید کرد عکسهای خصوصی وی را منتشر خواهد کرد. دختر 24 ساله به این رابطه خاتمه داد ولی پس از چند روز متوجه شد مرد جوان عکسهای او را در شبکههای اجتماعی منتشر کرده است. او که دچار اضطراب و نگرانی شدیدی شده بود در اقدامی باور نکردنی مرتکب اشتباه دیگری شد و به زندگی خود پایان داد.
ایران نوشت: نیلوفر 24 ساله چندی پیش
با پسر یکی از آشنایان نامزد شد. اما به علت اختلافهایی که دو خانواده پیدا کردند
رابطه آنها شکر آب شد و جدا شدند.
این شکست سنگین با روحیات شکنندهای که نیلوفر داشت و همچنین دغدغههای خانوادهاش او را آزار میداد. تصور میکرد همه به چشم تحقیر نگاهش میکنند و دنبال راهی میگشت تا هر چه زودتر ازدواج کند و سر و سامان بگیرد.
نیلوفر وارد یک سایت همسریابی شد. او در این شبکه با جوانی آشنا شد که خود را مردی تحصیلکرده و باوقار معرفی میکرد. مدتی از این رابطه گذشت. مرد جوان ادعا کرد که اگر از طریق شبکههای اجتماعی تلفن همراه با هم در ارتباط باشند هزینه کمتری پرداخت میکنند و میتوانند بیشتر با هم آشنا شوند.
دختر ساده لوح فریب چرب زبانیهای مرد حقه باز را خورد و آنها در شبکههای اجتماعی با هم ارتباط صمیمانهای برقرار کردند. او صادقانه درمورد مشکلی که در گذشته برایش به وجود آمده توضیح داد و مرد جوان نیز ادعا میکرد این مسأله هیچ تغییری در تصمیم او برای ازدواج ایجاد نخواهد کرد.
اشتباه نیلوفر این بود که عکسهای خصوصیاش را به خواسته پسر جوان برای او ارسال کرد. مدتی گذشت و مرد جوان دیگر مثل گذشته ابراز عشق و علاقه نمیکرد و کمی سرد شده بود. او خواسته شومی از دختر جوان داشت و زمانی که با پاسخ منفی نیلوفر روبهرو شد تهدید کرد عکسهای خصوصی وی را منتشر خواهد کرد. دختر 24 ساله به این رابطه خاتمه داد ولی پس از چند روز متوجه شد مرد جوان عکسهای او را در شبکههای اجتماعی منتشر کرده است. او که دچار اضطراب و نگرانی شدیدی شده بود در اقدامی باور نکردنی مرتکب اشتباه دیگری شد و به زندگی خود پایان داد.
این شکست سنگین با روحیات شکنندهای که نیلوفر داشت و همچنین دغدغههای خانوادهاش او را آزار میداد. تصور میکرد همه به چشم تحقیر نگاهش میکنند و دنبال راهی میگشت تا هر چه زودتر ازدواج کند و سر و سامان بگیرد.
نیلوفر وارد یک سایت همسریابی شد. او در این شبکه با جوانی آشنا شد که خود را مردی تحصیلکرده و باوقار معرفی میکرد. مدتی از این رابطه گذشت. مرد جوان ادعا کرد که اگر از طریق شبکههای اجتماعی تلفن همراه با هم در ارتباط باشند هزینه کمتری پرداخت میکنند و میتوانند بیشتر با هم آشنا شوند.
دختر ساده لوح فریب چرب زبانیهای مرد حقه باز را خورد و آنها در شبکههای اجتماعی با هم ارتباط صمیمانهای برقرار کردند. او صادقانه درمورد مشکلی که در گذشته برایش به وجود آمده توضیح داد و مرد جوان نیز ادعا میکرد این مسأله هیچ تغییری در تصمیم او برای ازدواج ایجاد نخواهد کرد.
اشتباه نیلوفر این بود که عکسهای خصوصیاش را به خواسته پسر جوان برای او ارسال کرد. مدتی گذشت و مرد جوان دیگر مثل گذشته ابراز عشق و علاقه نمیکرد و کمی سرد شده بود. او خواسته شومی از دختر جوان داشت و زمانی که با پاسخ منفی نیلوفر روبهرو شد تهدید کرد عکسهای خصوصی وی را منتشر خواهد کرد. دختر 24 ساله به این رابطه خاتمه داد ولی پس از چند روز متوجه شد مرد جوان عکسهای او را در شبکههای اجتماعی منتشر کرده است. او که دچار اضطراب و نگرانی شدیدی شده بود در اقدامی باور نکردنی مرتکب اشتباه دیگری شد و به زندگی خود پایان داد.
اختلافات خانوادگی زوج
جوان به قتل داماد و مادر بزرگش انجامید 9
آذر- 94
اختلافات خانوادگی زوج جوانی که تنها
یک سال از زندگی مشترکشان گذشته بود با قتل رسول - داماد 29 ساله - و مادربزرگ 70
ساله به پایان رسید.در ساعت 11:30 مورخه 23 آبان 94 و از طریق مرکز فوریتهای
پلیسی 110، وقوع دو فقره جنایت در خیابان جماران به کلانتری 123 نیاوران اعلام شد.با حضور ماموران در
محل و انجام بررسیهای اولیه مشخص شد جوانی 29 ساله به نام «رسول» در طبقه اول و
پیرزنی 70 ساله به نام «مریم» در طبقه دوم یک ساختمان مسکونی با ضربات چاقو به قتل
رسیدند، در ادامه بررسیها مشخص شد که مقتول، نوه دختری مقتوله بوده که در طبقه
اول و به تنهایی زندگی میکرده و مقتوله نیز در طبقه دوم سکونت داشته است.با تشکیل پرونده
مقدماتی با موضوع قتل عمـد و به دستور بازپرس شعبه ششم دادسرای ناحیه 27 تهران،
پرونده جهت رسیدگی در اختیار اداره دهم ویژه قتل پلیس آگاهی تهران بزرگ قرار گرفت.
*اظهارات پدر مقتول
پدر مقتول که به واسطه تماس تلفنی پسرش به محل مراجعه کرده و پس از ورود به ساختمان با جسد فرزندش روبرو شده بود، در اظهاراتش به کارآگاهان گفت: پسرم، شب گذشته در منزل ما حضور داشت و صبح روز مورخه 23 آبان جهت تعویض لباسهای خود و رفتن به محل کارش به خانه خود رفته بود که با من تماس گرفت و عنوان داشت که همسرش بنام آذر به خانهاش مراجعه کرده اما در ورودی را از داخل قفل نموده است.پدر مقتول با اشاره به اختلاف مابین مقتول -پسرش- با همسر خود و قصد آنها جهت انجام متارکه به کارآگاهان گفت: رسول و آذر حدود یک سال پیش با یکدیگر ازدواج کرده اما از همان ابتدا اختلافات شدیدی با یکدیگر پیدا کرده بودند؛ به همین علت تصمیم به متارکه گرفتند و طی این مدت نیز پسرم به تنهایی، در طبقه اول منزل مادربزرگش زندگی میکرد؛ زمانی که رسول با من تماس گرفت و عنوان داشت که آذر به خانهاش آمده اما در را از داخل قفل کرده و اجازه ورود به وی را نمیدهد، تصمیم گرفتم تا به خانه رسول رفته تا مانع از آغاز درگیری دوباره آنها شوم اما زمانی که وارد خانه شدم با جسد پسرم در داخل خانه و جسد مادربزرگش در راه پله روبرو شدم.
*نحوه ارتکاب جنایت
با توجه به اظهارات پدر مقتول و بررسیهای در ورودی منزل مقتول، کارآگاهان اطمینان پیدا کردند که مقتول پس از تخریب در ورودی به داخل خانه ورود پیدا کرده و با فرد یا افرادی درگیر شده و نهایتا به علت اصابت ضربات چاقو به ناحیه گردن و سایر قسمتهای بدن به قتل رسیده است.
*دستگیری متهمان
با توجه به اظهارات پدر مقتول مبنی بر حضور همسر مقتول در محل جنایت، کارآگاهان به محل سکونت آذر در همان نزدیکی محل جنایت در منطقه جماران مراجعه و اطلاع پیدا کردند که آذر، همزمان با وقوع جنایت متواری شده است.در ادامه تحقیقات، کارآگاهان اطلاع پیدا کردند که آذر به همراه یکی از بستگان نزدیک مقتول بنام امیر از تهران خارج شده و هر دو نفر به شهرهای شمالی کشور متواری شدهاند.
در شرایطی که تحقیقات پلیسی جهت شناسایی مخفیگاه متهمان در شهرهای شمالی کشور در دستور کار اداره دهم قرار داشت، کارآگاهان اطلاع پیدا کردند که آذر و امیر به جهت تهیه پول به تهران مراجعه کردهاند که بلافاصله محل تردد هر دو نفر آنها در منطقه دارآباد شناسایی و سرانجام در ساعت 11:00 مورخه 7 آذر دستگیر و به اداره دهم پلیس آگاهی تهران بزرگ منتقل شدند.
*اعترافات متهمان
با آغاز تحقیقات هر دو متهم صراحتا به درگیری با مقتول و قتل وی، همچنین ارتکاب جنایت دوم اعتراف کردند.آنها در اعترافات خود عنوان کردند که مقتول پس از تخریب در ورودی واحد طبقه اول، وارد خانه شده و با آذر درگیر شد؛ در همین زمان مقتول متوجه حضور متهم (امیر) در خانه شده و با او نیز درگیر میشود اما امیر با ضربات چاقو وی را به قتل میرساند.مادربزرگ مقتول نیز که با شنیدن صدای درگیری، از طبقه دوم به طبقه پائین آمده و در راه پلهها ایستاده بود، آذر و امیر را مشاهده کرده و هر دو نفر آنها را مورد شناسایی قرار میدهد که او نیز به همین علت توسط متهمان به قتل میرسد و نهایتا هر دو متهم پس از ارتکاب دو جنایت، با خودرو پژو پرشیا متعلق به متهم –آذر- از محل جنایت متواری میشوند.سرهنگ کارآگاه «آریا حاجی زاده»، معاون مبارزه با جرایم جنایی پلیس آگاهی تهران بزرگ عنوان داشت: تحقیقات در خصوص این پرونده در مراحل مقدماتی قرار داشته و هر دو متهم در خصوص علت حضورشان در محل سکونت مقتول اظهارات متناقضی بیان میکنند.معاون مبارزه با جرایم جنایی پلیس آگاهی تهران بزرگ خاطرنشان کرد: با اعتراف صریح هر دو متهم به ارتکاب و مشارکت در هر دو جنایت، قرار بازداشت موقت از سوی مقام قضایی برای هر دو نفر صادر شده و متهمان جهت انجام تحقیقات تکمیلی در اختیار اداره دهم پلیس آگاهی تهران بزرگ قرار گرفتهاند.
*اظهارات پدر مقتول
پدر مقتول که به واسطه تماس تلفنی پسرش به محل مراجعه کرده و پس از ورود به ساختمان با جسد فرزندش روبرو شده بود، در اظهاراتش به کارآگاهان گفت: پسرم، شب گذشته در منزل ما حضور داشت و صبح روز مورخه 23 آبان جهت تعویض لباسهای خود و رفتن به محل کارش به خانه خود رفته بود که با من تماس گرفت و عنوان داشت که همسرش بنام آذر به خانهاش مراجعه کرده اما در ورودی را از داخل قفل نموده است.پدر مقتول با اشاره به اختلاف مابین مقتول -پسرش- با همسر خود و قصد آنها جهت انجام متارکه به کارآگاهان گفت: رسول و آذر حدود یک سال پیش با یکدیگر ازدواج کرده اما از همان ابتدا اختلافات شدیدی با یکدیگر پیدا کرده بودند؛ به همین علت تصمیم به متارکه گرفتند و طی این مدت نیز پسرم به تنهایی، در طبقه اول منزل مادربزرگش زندگی میکرد؛ زمانی که رسول با من تماس گرفت و عنوان داشت که آذر به خانهاش آمده اما در را از داخل قفل کرده و اجازه ورود به وی را نمیدهد، تصمیم گرفتم تا به خانه رسول رفته تا مانع از آغاز درگیری دوباره آنها شوم اما زمانی که وارد خانه شدم با جسد پسرم در داخل خانه و جسد مادربزرگش در راه پله روبرو شدم.
*نحوه ارتکاب جنایت
با توجه به اظهارات پدر مقتول و بررسیهای در ورودی منزل مقتول، کارآگاهان اطمینان پیدا کردند که مقتول پس از تخریب در ورودی به داخل خانه ورود پیدا کرده و با فرد یا افرادی درگیر شده و نهایتا به علت اصابت ضربات چاقو به ناحیه گردن و سایر قسمتهای بدن به قتل رسیده است.
*دستگیری متهمان
با توجه به اظهارات پدر مقتول مبنی بر حضور همسر مقتول در محل جنایت، کارآگاهان به محل سکونت آذر در همان نزدیکی محل جنایت در منطقه جماران مراجعه و اطلاع پیدا کردند که آذر، همزمان با وقوع جنایت متواری شده است.در ادامه تحقیقات، کارآگاهان اطلاع پیدا کردند که آذر به همراه یکی از بستگان نزدیک مقتول بنام امیر از تهران خارج شده و هر دو نفر به شهرهای شمالی کشور متواری شدهاند.
در شرایطی که تحقیقات پلیسی جهت شناسایی مخفیگاه متهمان در شهرهای شمالی کشور در دستور کار اداره دهم قرار داشت، کارآگاهان اطلاع پیدا کردند که آذر و امیر به جهت تهیه پول به تهران مراجعه کردهاند که بلافاصله محل تردد هر دو نفر آنها در منطقه دارآباد شناسایی و سرانجام در ساعت 11:00 مورخه 7 آذر دستگیر و به اداره دهم پلیس آگاهی تهران بزرگ منتقل شدند.
*اعترافات متهمان
با آغاز تحقیقات هر دو متهم صراحتا به درگیری با مقتول و قتل وی، همچنین ارتکاب جنایت دوم اعتراف کردند.آنها در اعترافات خود عنوان کردند که مقتول پس از تخریب در ورودی واحد طبقه اول، وارد خانه شده و با آذر درگیر شد؛ در همین زمان مقتول متوجه حضور متهم (امیر) در خانه شده و با او نیز درگیر میشود اما امیر با ضربات چاقو وی را به قتل میرساند.مادربزرگ مقتول نیز که با شنیدن صدای درگیری، از طبقه دوم به طبقه پائین آمده و در راه پلهها ایستاده بود، آذر و امیر را مشاهده کرده و هر دو نفر آنها را مورد شناسایی قرار میدهد که او نیز به همین علت توسط متهمان به قتل میرسد و نهایتا هر دو متهم پس از ارتکاب دو جنایت، با خودرو پژو پرشیا متعلق به متهم –آذر- از محل جنایت متواری میشوند.سرهنگ کارآگاه «آریا حاجی زاده»، معاون مبارزه با جرایم جنایی پلیس آگاهی تهران بزرگ عنوان داشت: تحقیقات در خصوص این پرونده در مراحل مقدماتی قرار داشته و هر دو متهم در خصوص علت حضورشان در محل سکونت مقتول اظهارات متناقضی بیان میکنند.معاون مبارزه با جرایم جنایی پلیس آگاهی تهران بزرگ خاطرنشان کرد: با اعتراف صریح هر دو متهم به ارتکاب و مشارکت در هر دو جنایت، قرار بازداشت موقت از سوی مقام قضایی برای هر دو نفر صادر شده و متهمان جهت انجام تحقیقات تکمیلی در اختیار اداره دهم پلیس آگاهی تهران بزرگ قرار گرفتهاند.