زندان اوین یا به
قول یک زندانی سابق قتلگاه اوین فقط مهمان متهمان زندانی سیاسی و عقیدتی و قومی و
فعالان دانشجویی وزنان وکارگران ومعلمان وحقوق بشری وروزنامه نگاران و خبرنگاران
ووبلاگ نویسان واهل قلم وهنرو موسیقی نیست، بلکه
مهمان متهمان ارز و خلافکاران اجتماعی ومعتادان وقاتلان و
بدهکاران چک و سارقان و دزدان و برخی کلان اختلاس گران هم هست . گذشته از اینکه
این زندان چندبرابر ظرفیت زندانی دارد و
اوضاع بهداشت ودرمان و تغذیه و ملاقات زندانیان مناسب نیست . به خصوص اینکه هرگاه
زندانیان نسبت به شرایط بد تحمیلی معترض شوند مورد تهاجم وضرب وشتم زندانبان واقع
می شوند.
اما فراموش نشده
است که فاش شد دردوران دولت های عدالت محور و اصول گرا وپاک ترین درتاریخ سرمایه 800 میلیارددلار درآمدنفت به خارج منتقل گردید . از طرف دیگر در دوران 8 ساله احمدی نژاد دامنه ی اختلاس
آنقدر گسترش یافت که یک مورد دادگاه 3000 میلیارد تومان اختلاس بانکی تشکیل شد .
اکنون هم دادگاه
تیم 3 نفره بابک زنجانی ادامه دارد که ارقام اختلاس متهمان خیلی بیشتر از دادگاه
3هزارمیلیارد تومان اختلاس بانکی است .
ناگفته نماند چون
نقش کلیدی قرارخاتم پاسداران در این دادگاه فاش شده است . بهمین دلیل تا به این
نقش قرارخاتم پاسداران در حین محاکمه متهمان اشاره شد .چون مردم ایران نامحرم اند
ودانستن حق شان نیست .بنابراین دستور داده شد ادامه دادگاه بطور غیر علنی تشکیل
شود.
مهمتراینکه اکنون اختلاس 3
هزارمیلیارد تومان بانکی ورقم چندین برابر بزرگ تر ارقام اختلاس تیم 3 نفره بابک
زنجانی با بدهی مبلغ 16 میلیون و800 هزار
تومان متهمی مقایسه کنید که برای مدتی مهمان اوین شد تا بهتر مشخص
شود عملکرد 37 ساله ی دولتمردان رژیم وارونه ی ولایت فقیه چگونه است و چگونه
جامعه ای ساخته شده و اوضاع محرومان وتهی دستان
چگونه می باشد وروابط اجتماعی چطوریست ورابطه دوستانه چگونه تبدیل به
کلاهبرداری وخنجر ازپشت زدن شده است .خلاصه اوضاع
چگونه خرت و خر و آشفته بازارفاسد می
باشد؟
چون گزارش شده علی آقا که خوش شانس است چون مهمان موقتی اوین بود واز مهمانی سالم به خانه برگشته است به دخترش ریحانه که بخشی
از بدنش معلول است قول داد که دیگر با افراد نامرد رفاقت نکند و هیچ وقت هم به
سراغ صدور چک نرود!داستان از این قرار است که علی آقا که
تخصص ویژه ای در بازاریابی دارد تصمیم می گیرد یک فروشگاهی در محله شوش اجاره کرده
و ظروف پلاستیکی بفروشد. درآمد فروشگاه نمی تواند کفاف هزینه های زندگی و درمان
دخترش (که به دلیل بیماری نیمی از بدنش فلج شده است) را جواب دهد برای همین تصمیم
می گیرد مبلغ ۱۲ میلیون و ۸۰۰ هزار تومان از نزدیک ترین، بهترین و صمیمی ترین رفیقش قرض کند.
دوست علی آقا یک روز می گوید: «تو دوست
خوب من هستی ... اما به قول معروف حساب حساب است و کاکا برادر و به نظرم اگر
بتوانی برای این مبلغ بدهی یک عدد چک به من بدهی خوب است». علی آقا هم ۱۵ میلیون تومان چک برای رفیقش صادر می کند. بعد از چند ماه علی آقا به دلیل
مشکلات بازار فروشگاه را جمع می کند اما نمی تواند بدهی رفیقش را پرداخت کند. وقتی
به او می گوید حالا چکار کنم؟ رفیقش می گوید: من این چک را به برادرم دادم تو یک
چک جدید برای ۴ ماه دیگر صادر کن
به برادرم بدهم و چک قبلی تو را بگیرم! علی هم چون به دوستش اعتماد داشت چک دیگری
به مبلغ ۱۶ میلیون و ۸۰۰ هزار تومان صادر کرد. و این آغاز دردسرهای رفیق بازی بود
وقتی علی آقا نتوانست مبلغ چک را به
دلیل اعصار تامین کند رفیقش هم دو چک (هم چک امانت و هم چک ۱۶ میلیون و ۸۰۰ هزارتومان) را به
اجرا گذاشت و بعد از شکایت، علی وارد زندان شد........
صدالبته که سرنوشت علی آقا و بیشمار علی آقاهای دیگر قربانی چه
رابطه ای با ناسالم بودن بازار اقتصادی دارد؟
چرا اوضاع اقتصادی کشور هرروز بیشتر
آشفته و بحرانی تر می شود وتورم وگرانی
وفقر وبیکاری افزایش می یابد؟
ریشه یاعوامل
رشد این بحران اقتصادی و رکود چیست؟
نقش
حکومت ودولتمردان در این مورد چیست؟
به ویژه نقش برجام وتحریم هاو موافقان ومخالفان برجام چیست؟
البته کاهش قیمت نفت ودرآمد دولت وافزایش کسری بودجه قوزبالاقوزشده است .چون دولت
برای جبران کسری بودجه هرروز قیمت ارز وکالاها وخدمات و.... را بالامی برد.
مهمتر اینکه نقش دامنه
رو به گسترش و حادشدن جنگ قدرت وثروت جناح وباندها دراین مورد چیست؟ بهرحال
جرم وگناه مردم ایران به خصوص محرومان وتهی دستان چیست که اکثریت جمعیت کشوررا
تشکیل می دهند که 37 سال است اسیر بازی جنگ قدرت وثروت جناح وباندهای رژیم وارونه ی
و لایت فقیه شده اند؟ مگر مدت 37 سال کم است که با شیاد ی وعوامفریبی ووعده های
دروغ وپوچ مردم ایران سرکار گذاشته شده اند . مکمل آن سیاست سرکوب و ضرب وشتم
وبازداشت وزندان وشکنجه واعدام شدید وسانسور هم چاشنی شده است تامانع از حضور
اعتراضی ناراضیان برای تغییرات تحمیلی شود.
دوست علی آقا یک روز می گوید: «تو دوست خوب من هستی ... اما به قول معروف حساب حساب است و کاکا برادر و به نظرم اگر بتوانی برای این مبلغ بدهی یک عدد چک به من بدهی خوب است». علی آقا هم ۱۵ میلیون تومان چک برای رفیقش صادر می کند. بعد از چند ماه علی آقا به دلیل مشکلات بازار فروشگاه را جمع می کند اما نمی تواند بدهی رفیقش را پرداخت کند. وقتی به او می گوید حالا چکار کنم؟ رفیقش می گوید: من این چک را به برادرم دادم تو یک چک جدید برای ۴ ماه دیگر صادر کن به برادرم بدهم و چک قبلی تو را بگیرم! علی هم چون به دوستش اعتماد داشت چک دیگری به مبلغ ۱۶ میلیون و ۸۰۰ هزار تومان صادر کرد. و این آغاز دردسرهای رفیق بازی بود!
وقتی علی آقا نتوانست مبلغ چک را به دلیل اعصار تامین کند رفیقش هم دو چک (هم چک امانت و هم چک ۱۶ میلیون و ۸۰۰ هزارتومان) را به اجرا گذاشت و بعد از شکایت، علی وارد زندان شد.
ساعت ۱۹:۴۵ دقیقه؛ ۲۸ آذرماه ۱۳۹۴؛ روبروی زندان اوین داخل خودرو به همراه آقای قهرمانی از روابط عمومی ستاد دیه کشور منتظر هستیم تا بعد از ساعت ۲۰ علی آقا از زندان آزاد شود. هوا سرد است و نگهبان ها اجازه عکاسی با تلفن همراه را نمی دهند.
در ماه هایی که علی آقا زندان بوده همسرش توانسته مبلغ ۳ میلیون تومان از مسجد محل و ۱۰ میلیون از بانک وام بگیرد و خواهران علی هم ۶ میلیون تومان کمک کردند که در نهایت با کمک مالی ستاد دیه بالاخره زمینه آزادی علی آقا در شبهای منتهی به شب یلدا فراهم می شود.
درب آهنی و طوسی رنگ زندان اوین باز می شود و مردی با یک کاپشن قهوه ای به همراه یکی از سربازان زندان خارج می شود و سرباز با صدای بلند می گوید «همراهان علی ...!».
علی آقا ابتدا از دیدن ما خیلی تعجب می کند اما خوشحالی از آزادی حس غالب اوست. وسایلش را تحویل می گیرد و با ما راهی منطقه شوش تهران (خانه علی) می شود. آقای قهرمانی با همسر علی آقا تماس می گیرد. زندانی آزادی شده بی تاب لحظه های دیدار، چند دقیقه ای با دختر و همسرش صحبت می کند. اولین کلام ریحانه به پدر این است «بابایی قول بده دیگه با اون رفیقت رفیق نباشی»... .
ترافیک خیابان نواب کمک می کند که دو ساعت مستمع خاطرات زندان و داستان زندانی شدن علی باشیم. می گوید «زمان زیادی است سوار ماشین نشده ام»، «چقدر تهران تغییر کرده»!و ... حرفهایش در خصوص محیط پیرامون بیش از اینکه رنگ واقعیت داشته باشد نگاه اسیری را می رساند که طعم آزادی را می چشد.
می گوید «در زندان خودمان را با کار سرگرم می کردم اما با تمام امکاناتی که هست باز هم غریب و تنها هستی و دلت می خواهد در کنار همسر و فرزندت باشی...هیچ چیز مثل آزادی نیست.»
کارنامه ای که به جای دسته گل به پدر هدیه شد
بالاخره به شوش می رسیم؛ میوه، هندوانه و کیک می خریم و دست پر به استقبال مراسم دیدار ریحانه با پدرش می رویم. خانه علی انتهای یک کوچه باریک ۹۰ سانتی متری است. کوچه ای که قدیمی ها کوچه آشتی کنانش می نامیدند و در چهره شهرهای کنونی و به دلیل اضافه شدن وسایل نقلیه کمتر چنین کوچه هایی دیده می شود. همسر علی و خواهرش به استقبال می آیند و ریحانه ذوق زده و کارنامه به دست به استقبال پدر می آید. به جای بوسیدن پدر، کارنامه اش را مقابل پدر می گیرد و می گوید «بابا من ۲۰ شدم...» چیزی که فکر می کند پدرش را خوشحال می کند.
علی هنوز باور ندارد که آزاد شده و می گوید «دلم می خواهد در فضای شهر پیاده روی کنم تا از حس، و حال و هوای زندان خارج شوم. می خواهم دوباره به شغل بازاریابی برگردم و دیگر هیچ وقت دنبال چک و صدور چک نباشم. حتی به شوخی می گوید «اگر آن دنیا به من بگویند عزیزت در جهنم است و چک بده تا آزاد شود عمرا چک بدهم...»
اعضای خانواده دوباره دور هم جمع شده بودند. با خود فکر می کنم در چنین شب خاطره انگیزی، دیگر مزاحم جمع خانوادگیشان نباشیم و بگذاریم تا دیدارهاشان بی دغدغه دوربین و افراد، تازه شود. شاید ریحانه ۹ ساله حرفهایی برای بابا داشته باشد.
*عکاس: حسین اسماعیلی
No comments:
Post a Comment